در همين کشور خودمان و طي همين چند سال اخير با رخدادهاي فاجعهآميزي روبهرو بودهايم که برخي از مسئولان غربباور نه فقط از مردم کمترين عذرخواهي نکردند بلکه با اظهارات غيرمسئولانه خود بر زخم ناشي از غم و اندوه بستگان و نزديکان افراد جان باخته نيز نمک پاشيدند.
خبرگزاري فارس،گروه ديدگاه؛ «حسين شريعتمداري» در يادداشتي نوشت:
سقوط هواپيماي مسافربري اوکراين در آسمان کشورمان که جان باختن 176 انسان و به عزا نشستن خانوادهها و بستگان آنها را در پي داشت به تنهايي آنقدر تلخ و ناگوار بود که ملتي را به سوگ بنشاند و اين خبر که هواپيماي اوکرايني با شليک موشک خودمان ساقط شده است، تلخي ضايعه را مضاعف کرد. در اين ميان حق با ملت بود که خشم ناشي از اين اشتباه يا احتمال خرابکاري را با تاسف جان باختن مسافران هواپيما درهم آميزند و به گلايه بنشينند که چرا چنين شده است؟! و اما، شليک موشک چرا و با کدام انگيزه صورت گرفته است، سؤالي است که افکار عمومي در انتظار پاسخ آن بوده است.
ديروز سردار حاجيزاده، فرمانده هوا فضاي سپاه که براي پاسخ به همين پرسش در جمع خبرنگاران حضور يافته بود با صداقتي مثالزدني و بدون کمترين تکلف به تشريح ماجرا پرداخت و بيآنکه قصور و يا تقصير احتمالي در شليک موشک را نفي کند گفت؛ «حادثه دلخراش سرنگوني هواپيماي مسافربري خطوط هوايي اوکراين را بنده در غرب کشور بعد از اجراي عمليات ضربات موشکي بر عليه پايگاههاي آمريکا شنيدم و موقعي که اطمينان پيدا کردم اين اتفاق افتاده واقعا آرزوي مرگ براي خود کردم که اي کاش ميمُردم و چنين حادثهاي را شاهد نبودم. ما گردنمان از مو باريکتر است و همه مسئوليت اين کار را ميپذيريم و هرگونه تصميمي که مسئولين بگيرند، مطيع به اجراي آن هستيم»!
در اينباره گفتنيهايي هست؛
1- نيم نگاهي به رخدادهاي مشابه در جهان (سقوط هواپيماهاي مسافربري بر اثر شليک موشک) نشان ميدهد که؛
اولاً؛ هيچيک از کشورهاي ساقطکننده هواپيماهاي مسافربري نه فقط مسئوليت اقدام خود را برعهده نگرفتهاند بلکه بسياري از آنها عليرغم شعارهاي دموکراتيک به رسانههاي کشور خود نيز اجازه ورود به ماجرا را هم ندادهاند. از جمله اين نمونهها ميتوان به سرنگوني هواپيماي مايايي توسط روسيه در ميانه جنگ اوکراين اشاره کرد که درپي اصابت موشکهاي روسيه سقوط کرده و تمامي 298 سرنشين آن جان باختند و يا سقوط هواپيماي مسافربري روسيه بر فراز درياي سياه که از اسرائيل به سمت مسکو در پرواز بود و با اصابت موشک اوکراين سرنگون شده و 78 کشته برجاي گذاشت، سقوط هواپيماي کرهجنوبي توسط شوروي با 269 قرباني، شليک هواپيماي نظامي اسرائيل به هواپيماي مسافربري ليبي در صحراي سينا که 108 کشته داشت. و جنايتکارانهتر از همه شليک دو موشک از ناو آمريکايي وينسنس به ايرباس ايران بر فراز خليجفارس که نزديک به 300 شهيد برجاي گذاشت و.
ولي در ايران، يکي از برجستهترين فرماندهان نظامي در قاب تلويزيون ظاهر ميشود و ضمن برعهده گرفتن مسئوليت اين رخداد دردناک، براي خود آرزوي مرگ نيز ميکند!
ثانياً؛ در بسياري از موارد مشابه شليک موشک به هواپيماي مسافربري عمدي بوده است مانند شليک جنگنده رژيم صهيونيستي به هواپيماي مسافربري ليبي و يا، شليک ناو آمريکايي وينسنس به هواپيماي ايرباس ايران که دولت آمريکا به فرمانده جنايتکار ناو مدال شجاعت نيز داد!
2- به اين خبر توجه کنيد؛ روز جمعه 27 ژوئن 1980 (6 تير ماه 1359)، هواپيماي مسافربري آليتاليا متعلق به کشور ايتاليا در نزديکي سواحل جزيره اوستيکا در جنوب اين کشور منفجر شده و سقوط کرد. آمريکا اعلام کرد که انفجار و سقوط اين هواپيما يک اقدام تروريستي بوده است! اما 35 سال پس از آن حادثه در آوريل 2015 معلوم شد که سقوط هواپيماي آليتاليا بر اثر اصابت موشکي بوده است که از يک جنگنده آمريکايي شليک شده بود که کشته شدن 80 مسافر آن از جمله 11 کودک را در پي داشت!
3- ماجراي اخير اما، ناشي از يک اشتباه محاسباتي و يا کوتاهي و قصور بوده است و سردار حاجيزاده چگونگي اين قصور و يا احتمالات ديگر را در دست بررسي اعلام ميکند و حتي احتمال تقصير را نيز نفي نکرده و بخشي از بررسيهاي پيشروي را به همين منظور ميداند. آيا فقط يک نمونه از اين صداقت و يکرنگي با مردم در کشورهايي که با موارد مشابه روبهرو بودهاند ديده ميشود؟
4- سردار حاجيزاده (بخوانيد نظام اسلامي) با شجاعت و صداقت حتي برخي از گزارشهاي قبلي که از سوي بيگانگان نيز مطرح شده بود را رَد ميکند. ايشان تغيير مسير هواپيماي اوکرايني را ناشي از اصابت موشک ميداند و نه تصميم خلبان! و يا تاکيد ميکند که اين هواپيما در کريدر تجاري در حال پرواز بوده است و يا در اوج از خود گذشتگي هيچکس ديگري را متهم نميکند و حتي در خطاي انساني اپراتور نيز خود را مقصر مينامد.
گفتني است در همين کشور خودمان و طي همين چند سال اخير با رخدادهاي فاجعهآميزي روبهرو بودهايم که برخي از مسئولان غربباور نه فقط از مردم کمترين عذرخواهي نکردند بلکه با اظهارات غيرمسئولانه خود بر زخم ناشي از غم و اندوه بستگان و نزديکان افراد جان باخته نيز نمک پاشيدند. مثلاً اعلام کردهاند، جاي نگراني نيست همه جان باختگان بيمه بودهاند! و.
5- غم و اندوه جان باختن 176 مسافر هواپيما و سوگي که بر دل خانوادهها و بستگان آنها و نيز همه ملت نشسته است جانکاه و دردآور است ولي چاره چيست؟ نظام که با تمام توان به ميدان آمده و در اين ميان تا آنجا پيش رفته است که سردار حاجيزاده، يکي از برجستهترين فرماندهان نظامي ضمن پوزش از مردم، مسئوليتي که به واقع متوجه او نبوده است را هم بر عهده ميگيرد و اصلاً هم به شرايط خاص اين روزها اشاره نميکند. مانند اينکه در حال جنگ بودهايم، آمريکا اعلام کرده بود بعد از تلافي ايران 52 نقطه را مورد حمله سخت قرار ميدهد. بعد از حمله انتقامي به عينالاسد، دهها جنگنده آمريکايي در اطراف مرزهاي کشورمان به پرواز در آمده بودند و. در اين حالت اشتباه اپراتور اگرچه به قول سردار حاجيزاده قابل توجيه نيست ولي با همين اشتباه در شرايط عادي يکصد و هشتاد درجه تفاوت دارد.
6- در حالي که ماتم جان باختگان سراسر کشور را فرا گرفته و سپاه پاسداران انقلاب اسلامي با شجاعت و صداقت مثالزدني به ميدان آمده است و نيز شواهد مستندي که به آن اشاره شد کمترين ترديدي باقي نميگذارد که ماجرا ناشي از خطاي انساني غيرعمد بوده است، جماعتي که برخي از آنان سابقه دعوت آمريکا به افزايش تحريمها و حتي حمله نظامي به کشور را داشتهاند، براي قربانيان اشک تمساح ميريزند. در اين باره گفتني است که شماري از افراد نشاندار اين جماعت در جريان همراهي با دشمنان تابلودار مردم از سپاه زخم خوردهاند و شواهد حاکي از آن است که بعد از ترور فيزيکي سردار سليماني در عرصه جنگ سخت، ترور شخصيتي سردار حاجيزاده و در يک کلام سپاه پاسداران انقلاب اسلامي را در عرصه جنگ نرم دنبال ميکنند. همان آرزوي بر زمين مانده آمريکا.
7- و بالاخره گفتني است که ترامپ با مشاهده برخي از وادادگيها و وارونهنمايي يک جريان آلوده داخلي به توهم تفرقه و گُسل ميان مردم ايران افتاده و با حماقت دست به جنايت بزرگ ترور شهيد سليماني زده بود تا آنجا که به گفته ژنرال «مک کافري» با ديدن تصاوير تشييع تاريخي و دهها ميليوني مردم ايران و ساير ملتهاي جهان به شدت وحشت کرده و ترسيده بود. ظاهراً جريان آلوده مورد اشاره با حمله به سپاه در پي القاي همان توهم نخنما به دشمن است بيآنکه بداند مقامات آمريکايي از توهمپراکني قبلي اين جماعت و برخي از وادادههاي ديگر چنان ضربهاي خوردهاند که به نوشته واشنگتنپست، مايک پمپئو وزير خارجه او با ارسال دستورالعملي به سفارتخانههاي آمريکا در سراسر جهان تاکيد کرده بود به شدت از تماس با اپوزيسيون ايران خودداري کنيد! چرا؟! چون به وضوح دريافتهاند که آنها در مقابل جمعيت يکپارچه و چند ده ميليوني ايران عددي نيستند که بتوانند روي ديوار آن يادگاري بنويسند. اين درس فراموش نشدني را بعد از شهادت سردار سليماني از خروش حماسي و بينظير مردم عليه آمريکا آموختهاند.
انتهاي پيام/
رسانههاي فارسي زبان در شرايطي که مردم با بيماري کرونا دست و پنجه نرم ميکنند، با شليک به اصول حرفهاي اعلامي خود به تريبون تروريسم تبديل شده تا از آب گل آلود ماهي بگيرند.
به گزارش خبرگزاري فارس، تسنيم نوشت: شيوع ويروس کرونا در بيشتر کشورها، مردم جهان و دولتها را در يک شوک فرو برده است. دولتها اعلام شرايط اضطراري کردهاند و بسياري از شهرها قرنطينه و کسب و کارها تعطيل شده و مردم در خانهها ماندهاند.
ايران پس از کشورهاي چين و ايتاليا، بيشترين افراد مبتلا به ويروس کرونا دارد و وضعيت کشورمان نسبت به ديگر کشورها در رابطه با تعداد افراد مبتلا بحرانيتر است. پس از ايران، کشورهايي همچون اسپانيا، فرانسه، آلمان و آمريکا بيشترين افراد مبتلا به ويروس کرونا را دارد که طبق
ايران علاوه بر اينکه شرايط بحراني در مقابله با ويروس کرونا دارد، درگير حاشيههايي هم شده است که بر مشکلات ناشي از اين ويروس و بيماري افزوده است. فضاسازيهاي رسانههاي بيگانه و ارائه آمارها و تحليلهاي غيرواقعي از تعداد مبتلايان و جانباختگان ناشي از ويروس کرونا و رفتارهاي افراطي عدهاي به نام حمايت از مذهب موجب شده تا کار مبارزه با کرونا در ايران سختتر شود.
تسنيم در اين گزارش به بررسي تبديل شدن رسانههاي بيگانه به مشکلي در مسير درمان کرونا در ايران پرداخته است.
در اولين روز اسفند ماه، وزارت بهداشت از ورود ويروس کرونا به ايران خبر داد. اين خبر به سرعت به خبر يک رسانههاي معاند و بيگانه تبديل شد و رسانههاي فارسي زبان بيبيسي، صداي آمريکا، ايران اينترنشنال و راديو فردا مهمترين بخشهاي خبري و گزارشي خود را به اين موضوع اختصاص دادند.
در سالهاي اخير بيبيسي فارسي در بين ديگر رسانههاي فارسيزبان، تلاش داشته تا چهرهاي بيطرف همراه با رعايت اصول حرفهاي و استاندارد از خود نشان بدهد. اين رسانه انگليسي 5 اصل صحت و دقت، حفظ بيطرفي، استقلال، توجه به منافع عمومي و پاسخگويي به مخاطبان را به عنوان اصول اخلاقي و حرفهاي خود معرفي کرده است.
هرچند بيبيسي فارسي در سالهاي اخير و در حوادث مختلف مرتبط با ايران به دفعات اين اصول را زيرپا گذاشته، اما در ماجراي شيوع ويروس کرونا در ايران و جهان، اين اصول را با شدت بيشتري نقض کرد و خود را در حد رسانههاي فيک و زرد تنزل داد و سعي کرد در نبود آمدنيوز، با انتشار
«حفظ بيطرفي» برجستهترين اصل اعلامي بيبيسي فارسي است که مورد توجه مخاطبان اين رسانه هم قرار گرفته است، اما اين رسانه در ماجراي کرونا با چشمپوشي از بحرانهاي به وجود آمده در کشورهاي غربي به خصوص آمريکا و انگليس، به گونهاي به بازنمايي
نمونه برجسته آن ماجراي قرنطينه شهرهاست. بوريس جانسون نخستوزير بريتانيا اعلام کرد: عدهاي خواهند مرد اما مسابقات و مدارس تعطيل نميشود و قرنطينه در کار نيست.
فرناز قاضيزاده مجري شبکه بيبيسي فارسي نيز در توئيتي عنوان کرد: پس از مطالعه نسبتا فراوان، استراتژي دولت بريتانيا رو فهميدم، ميگن اگه از الان قرنطينه کنيم، مردم براي هفتهها جديش نميگيرند، براي همين بايد بذاريم وقتي ظرفيت سيستم پزشکي کشور در حال پر شدن بود قرنطينه کنيم، تا اون وقت هم يه عده زيادي ميگيرند، اما ايشالا به خير ميگذره.
قاضيزاده همچنين در گفتگو با يکي از کارشناسان عنوان کرد که "ايران بر خلاف ايتاليا به خاطر مسايل سياسي تن به قرنطينه نميدهد".
ديگر خبرنگاران بيبيسي نيز که از منتقدان عدم قرنطينه در ايران بودند به يکباره در توئيتهاي خود از سياست عدم قرنطينه در انگليس حمايت و آن را توجيه کردند.
اين در حالي است که بيبيسي فارسي در گزارشهايي قرنطينه نشدن برخي از شهرهاي ايران را مورد انتقاد قرار داد و متوسل به نقل قول يکي از مقامات ترکيهاي هم شد و نوشت: يک مقام ترکيه گفته بود، شايد اگر قم قرنطينه ميشد نيازي به اعمال محدوديت براي رفت و آمد ايرانيها به وجود نميآمد.
اين رسانه انگليسي که نخستوزير کشورش مخالف قرنطينه شدن شهرهاي آلوده انگلستان است، قرنطينه نشدن قم را دليل شيوع اين ويروس به سراسر کشور ميداند.
بيبيسي فارسي براي اينکه فشارها بر اين را افزايش دهد، دست به انتشار اخبار دروغي در خصوص قرنطينه در ايتاليا هم زد که مورد واکنش برخي از کاربران شبکههاي اجتماعي قرار گرفت.
بيبيسي فارسي بحران هجوم مردم آمريکا و اروپا به فروشگاهها و درگيري بين مردم براي دستمال توالت و صف کشيدن مردم آمريکا در صف خريد اسلحه در پي شيوع کرونا را پوشش خبري نداد و جيرهبندي کالاهاي اساسي در فروشگاهها و سوپرمارکتهاي انگليس را تدبير تلقي کرد، در حالي که وقوع اتفاقات مشابه در ايران را به عنوان بحران برجسته ميکند و در اين راستا حتي دست به دامن ويديوهاي افراد ناشناس، از مکانهاي نامعلوم با ادعاهاي بياساسي هم ميشود و خود را موظف ميداند ادعاي او را «شواهد» بخواند و به اطلاع مخاطبانش برساند.
اين رسانه انگليسي همچنين در گزارشي ابتلاي چند نفر از نمايندگان مجلس و مقامات کشور به بيماري کرونا را نشان از آمار زياد مبتلايان به بيماري کرونا در کشور دانست که ايران از انتشار آمار دقيق خودداري ميکند؛ اما اين رسانه پس از انتشار اخباري مبني بر ابتلاي مقامات برخي از کشورهاي غربي به کرونا، هيچوقت چنين تحليلي را درباره آن کشورها منتشر نکرد.
حسين باستاني در گزارشي با عنوان "چرا اين تعداد از مسئولان حکومت ايران کرونا گرفتهاند؟" نتيجهگيري کرد که آمار اعلامي در خصوص تعداد مبتلايان به کرونا از سوي وزارت بهداشت دروغ است.
يکي ديگر از اصول اخلاقي و حرفهاي اين رسانه انگليسي صحت و دقت است. بيبيسي فارسي و ديگر رسانههاي بيگانه در خبري با استناد به منابع بيمارستاني و گزارش لحظهاي! تعداد افراد جان باخته بر اثر ويروس کرونا را حداقل 210 نفر عنوان کرد که مورد واکنش کيانوش جهانپور قرار گرفت و آن را تکذيب کرد.
انتشار اين خبر دروغ حتي مورد انتقاد مديران سابق يکي از سايتهاي ضدانقلاب هم قرار گرفت و مهدي جامي سردبير پيشين "راديو زمانه" از رفتار غيرحرفهاي بيبيسي فارسي در اعلام آمار غيرقابل اتکا از تلفات کرونا در ايران انتقاد کرد.
اين رسانه همچنين در خبري دروغ درگذشت الهام شيخي فوتساليست به دليل ابتلا به ويروس کرونا را اعلام کرد که شيخي در ويديويي اين خبر را تکذيب کرد.
بيبيسي فارسي هرچند توجه به منافع عمومي را يکي از اصول حرفهاي و اخلاقي خود عنوان ميکند اما در گفتگوي با کارشناسانش مردم را دچار نگراني، تشويش و نااميدي و تشويق به بروز رفتارهاي غيرمنطقي ميکند و به جاي اينکه به نيازهاي مخاطبان مبني بر دريافت آموزشهاي صحيح براي در امان ماندن از ويروس کرونا بپردازد بر انتشار اخبارهاي غلط و فاجعهآميز خواندن وضعيت ايران توصيف کند، در حالي که در کشورهاي اروپايي وضعيت مردم گونهاي ديگر است و واقعيتهاي آن کشورهاي توسط رسانههاي انگليسي و سعودي منعکس نميشود.
رفتارهاي غير اصولي و حرفهاي رسانههاي بيبيسي فارسي، ايران اينترنشنال، صداي آمريکا، من و تو . حتي صداي اپوزيسيونهاي خارج نشين را هم در آورد و اکبر گنجي در رشته توئيتهايي نوشت: «ما "کارمندان دولت هاي راست افراطي" از طريق "کروناهراسي" ايران و ايرانيان را نابود خواهيم کرد. من کارمند رسمي(استخدام شده) بخش پروپاگانداي دولت ترامپ هستم. من کارمند رسمي بخش پروپاگانداي دولت بوريس جانسون هستم. من کارمند رسمي بخش پروپاگانداي دولت نتانياهو هستم.»
رسانههاي فارسيزبان در شرايط کنوني با زيرپا گذاشتن و شليک به اصول حرفهاي و اخلاقي خود به تريبون تروريسم عليه ايران و به رسانههاي فيک و زرد تبديل شدهاند.
انتهاي پيام/
بيژن نوباوه منتخب مجلس يازدهم گفت: فصلهاي قبلي سريال «پايتخت» را ديده بودم و به نظرم کار قابل قبولي بود اما امسال احساس کردم که هرگز مخاطب اين سريال نيستم.
«بيژن نوباوه» خبرنگار و نماينده دوره هشتم، نهم و منتخب يازدهمين دورهمجلس شوراي اسلامي در گفتوگو با خبرنگار راديو و تلويزيون خبرگزاري فارس، درباره مجموعه تلويزيوني «پايتخت 6» گفت: فصل هاي قبلي سريال را ديده بودم و به نظرم کار قابل قبولي بود اما امسال احساس کردم که هرگز مخاطب اين سريال نيستم.
**نويسندگان پايتخت به احساسات مردم توجهي ندارند
وي در ادامه درباره اعتراض و گلايه خانواده ها مبني بر بدآموزي اين سريال در فصل 6 نيز گفت: درباره برنامه هاي صداوسيما واقعا انتقاد زياد است و اين روزها علاوه بر نوروز مردم صدر در صد در خانه هايشان هستند و برنامه هاي تلويزيون اصلا جذاب نيست. فيلم هاي سينمايي بسيار ضعيف است و بسياري از اينها پخش مي شود با اينکه محدوديت سني دارد در صورتيکه بايد براي بچه هايي که الان مدرسه هم نمي روندو تحملشان هم کمتر است، برنامه ها و فيلم هاي بيشتري پخش کنند.
نوباوه در ادامه نيز بيان داشت: در سريال پايتخت، کاراکتري که راننده نماينده مجلس بود با حرف ها و رفتارش يک نوع اباحه گري و يک نوع رفتار عوام پسندانه اي را تصوير مي کرد. تازه عوامي که ديگر امروزه همين ها را هم نمي پسندد. يعني اين مسائل تکراري است و نشان مي دهد نويسنده هاي سريال نويسنده هايي نيستند که به فرهنگ، فولکلور و احساسات مردم اهميت بدهند. شايد شروع فصل جديد اين سريال با يک شيب برانگيختن احساسات نوستالژيک مردم بود و مردم به دليل سادگي اين سريال جذب آن شدند.
وي ادامه داد: براي مثال لهجه محلي مردم را بسيار جذب مي کرد و آدم ها خيلي بي شيله و پيله بودند ولي سريال کم کم راهي را رفت که سريال هايي که از نظر سناريو ضعيف هستند اين مسير را مي روند. کم کم وارد شرايطي مي شوند که بتوانند 14 قسمت را پر کنند و مسائلي در آن مطرح مي کنند که بيش از اينکه نگاه به نياز جامعه در اين شرايط داشته باشد، متاسفانه سعي مي کند خودش براي خودش بدون در نظر گرفتن خواست مخاطب حرف هايي را بزند که بسياري از آنها تکراري است و شايد خيلي هايش با فرهنگ ما حتي مغايرت دارد.
**ادامه پايتخت با اين هزينه ها به صلاح نيست
نوباوه در ادامه نيز عنوان داشت: نوع ارتباط بين زن و مرد و يا رفتار زن و مردهايي که نبايد به اين شکل در جامعه ما مطرح شود. به خصوص سريالي که در خانه هاي مردم جا دارد و اين روزها مردم با توجه به شرايطي که دارند براي آن وقت و توجه زيادي مي گذارند. به نظر نمي رسد نويسندگان اين سريال خيلي دلشان به حال مردم بسوزد و اين سريال را براي اغناي افکار عمومي و پر کردن ساعت فراغت آنها ساخته باشند. فکر مي کنم ساخت اين سريال به پايان رسيده است و ادامه اين سريال و چند ده ميليارد هزينه کردن اصلا به صلاح نيست و مي شود همين هزينه ها را صرف توليد مستند و سريال هاي بهتر به لحاظ محتوا کرد که شايد به مراتب تاثيرش بيشتر باشد.
نوباوه تصريح کرد: نمي توان گفت کل برنامه ها را تعطيل کنيد و همه برنامه ها خسته و کسل کننده باشد و فقط يک سريال را با حدود 20 ميليارد تومان هزينه به اين شکل بخواهيد عرضه کنيد که اين همه انتقاد را هم به دنبال داشته باشد. به نظر مي رسد صداوسيما يک نگاه روانشناسانه و جامع شناسانه به برنامه ها را از دست داده و علي رغم اينکه برخي از مسئولين اين سازمان ادعاي زيادي در روانشناسي دارند، حداقلش را هم ندارند و شرايط توليد يک برنامه آن هم در شرايط بحران در رسانه ملي را رعايت نکردند و اين يک عيب بسيار آشکاري است که حتما بايد در مورد اين سازمان تصميم هاي بهتري گرفت و يا افرادي را به کار گرفت که واقعا صلاحيت توليد برنامه را در اين سازمان داشته باشند.
وي درباره ضعف در نظارت مديران تلويزيون و سوءاستفاده سازندگان نيز گفت: وقتي که مديريت در يک رسانه، مديريت آگاه باشد، قطعا عواملي که با آنها کار مي کنند نيز عواملي آگاه به کار هستند. تهيه کننده آن چيزي را مي سازد که به او مي گويند يا تهيه کننده پيشنهادي مي دهد و سازمان اگر پيشنهادش را نپذيرد عوض مي کند. اساسا مي گويند متولي است که آبروي امام زاده را حفظ مي کند.
**صداوسيما نياز به يک تغييرات اساسي دارد
وي افزود: صداوسيما امروز با مشکلات بسياري مواجه است. چه از نظر مسائل مالي که اين سازمان با آنها دست به گريبان است و چه از نظر مديريتي که واقعا اين روزها زبانزد شده است و فکر مي کنم يک نياز اساسي براي تغييرات بنيادي و اساسي در داخل سازمان صداوسيما وجود دارد و اگر اين اتفاق نيفتد روز به روز مخاطبان اين سازمان کمتر خواهند شد و رغبت مردم براي ديدن رسانه هاي خارجي بيشتر خواهد شد و در واقع ما را از هدف رسانه ملي دور مي کند.
نوباوه عنوان داشت: ما قبلا هم در مجلس تلاش کرديم تا قانون اداره صداوسيما را تدوين کنيم اما متاسفانه دست هايي که در کار هست جلوي اين کار را گرفت. اين مسئله، مسئله تازه اي نيست و بارها رهبري فرمودند من رئيس سازمان را انتصاب مي کنم ولي اداره صداوسيما را قانون معلوم مي کند و ما قانوني مدون براي اداره صداوسيما نداريم. شوراي نظارتي که بر صداوسيما نظارت مي کند، نظارت استصوابي نيست و نظارتش فقط براي تهيه گزارش و در اختيار گذاشتن اين نظارت براي سران سه قوه و مقام معظم رهبري است. به همين دليل تمکين کافي از سوي صداوسيما نسبت به اين نظارت وجود ندارد و البته شوراي نظارت هم فراز و نشيب داشت.آن زمان که افراد متخصص در آن بودند بهتر و کاراتر عمل کردند و آن زماني که افراد متخصص کمتري در آن بودند شايد به سمت نگاه سياسي بيشتر رفت و آسيبش به انقلاب ما و همه ارزش هاي ما است و واقعا فکر مي کنم صداوسيما نياز به تغييرات بسيار جدي دارد و افرادي که منصوب مي شوند بايد از حداقل فهم رسانه اي برخوردار باشند که متاسفانه طي اين چند سال ما اين را نديديم و متاسفانه اثراتش را هم در برايند صداوسيما داريم مي بينيم.
اين نماينده مجلس شوراي اسلامي نيز گفت: غير از معاونت سياسي صداوسيما که واقعا پر سابقه ترين معاونت سازمان هست و نيروهاي بسيار زبده اي دارد و در برهه هاي گوناگون و شرايط مختلف خيلي خوب کار کرده و خود را نشان داده مابقي سازمان دچار مشکل است. اما بسياري از معاونت هاي ما اينطور نيست و استقلال صداوسيما با اين شرکت هاي اقماري که به نوعي منويات صداوسيما را در دست گرفتند تا جايي که رئيس سازمان مي گويد نمي توانيم تبليغي را مجاني پخش کنيم در حاليکه وضعيت کشور در برهه حساسي است.
نوباوه ادامه داد: براي اينکه مردم را در خانه نگه دارند شرکت هاي اينترنتي تشويق شوند اين ها نياز به سازوکار دارد اما رئيس سازمان علني مي گويند که ما اين قدرت را نداريم يعني چه؟ يعني رسانه ملي يک کشور فقط بايد پول دربياورد؟ و در اختيار شرکت هايي قرار بگيرد که هيچ هدف فرهنگي براي اين سازمان ندارند و ما نشانه هايش را از اين آگهي هايي که کل سبک زندگي مردم را تغيير داده و مشکل هاي اساسي براي مردم و براي هويت اسلامي ايراني ما ايجاد کرده را شاهديم که مسئله بسيار مهمي است حتي بيش از پرداختن به يک سريال. به نظرم مسئله صداوسيما امروز به نقطه حساسي رسيده است و اگر آدم هاي متخصص در اين سازمان در مديريت کلان به کار گرفته نشوند ما شاهد ضربه هاي بسيار سختي خواهيم بود.
انتهاي پيام
بررسي مجموعهاي از اسناد موجود آمريکا تلاشهاي واشنگتن براي عاديسازي استفاده رژيم بعث عراق از سلاحهاي شيميايي در جنگ با ايران را نشان ميدهند.
به گزارش گروه بينالملل خبرگزاري فارس، مجموعه اسناد محرمانه که از طبقهبندي خارجشدهاند نشان ميدهند دولت «رونالد ريگان»، رئيسجمهور اسبق آمريکا تصميم گرفته در سازمان ملل متحد استفاده رژيم بعث عراق از سلاحهاي شيميايي در زمان جنگ تحميلي عراق به ايران را محکوم نکند.
مجموعهاي از اسناد موجود روي وبگاه سازمان
در يکي از اين سندها که مربوط به سال 1984 است و توسط خبرنگار خبرگزاري فارس بررسي شده سياست هيئت نمايندگي آمريکا در سازمان ملل متحد در خصوص پيشنويس قطعنامهاي از ايران براي محکوم کردن استفاده رژيم بعث عراق از سلاحهاي شيميايي تشريح شده است.
اين دستورالعمل پس از آن صادر شده که ايران با ارائه پيشنويس قطعنامهاي به شوراي امنيت سازمان ملل متحد خواستار محکوميت استفاده رژيم بعث از تسليحات شيميايي شده بود.
دولت ريگان در آن سند از هيئت نمايندگي آمريکا در سازمان ملل خواسته ديپلماتها با هيئتهاي ديگر کشورهاي غربي لابي کرده و به يک تصميم واحد مبني بر «عدم تصميم» در خصوص آن قطعنامه برسند.
دولت ريگان از ديپلماتهاي آمريکايي خواسته بود چنانچه رسيدن به چنين موضع واحدي امکانپذير نبود آمريکا به قطعنامه ايران رأي ممتنع بدهد.
ايران در پيشنويس اين قطعنامه خواستار آن شده بود که شوراي امنيت استفاده رژيم بعث عراق از تسليحات شيميايي را محکوم کند، اما رسانههاي آمريکا گزارش دادهاند رژيم بعث عراق پس از ارائه اين قطعنامه از سوي ايران چندين بار با دولت آمريکا تماس گرفته و خواستار آن شده بود که موضعي نرم در قبال قطعنامه مذکور اتخاذ کرده و از هيچ کشوري در ارتباط با انجام حمله شيميايي نام نبرد. درخواست دولت آمريکا از ديپلماتهايش در سند مذکور منطبق با خواست رژيم بعث عراق است.
جمهوري اسلامي ايران تابستان سال 1983 استفاده عراق از سلاحهاي شيميايي را گزارش داده بود. پروتکل ژنو جامعه جهاني را به مقابله با استفاده از جنگافزارهاي شيميايي مم ميکند با اين حال شکايتهاي ايران مورد اعتنايي جامعه جهاني واقع شد. سرانجام ايران نوامبر سال 1983 خواستار تحقيق شوراي امنيت سازمان ملل متحد درباره استفاده رژيم بعث از سلاحهاي شيميايي شد.
سندي از وزارت خارجه آمريکا به تاريخ 1 نوامبر 1983 نشان ميدهد دستگاه اطلاعاتي آمريکا از «استفاده تقريباً روزانه» رژيم بعث عراق از سلاحهاي شيميايي با خبر بوده است.
در اين سند که عکس آن در بالا قرار داده شده آمده است: «اخيراً اطلاعات بيشتري در تأييد استفاده عراق از سلاحهاي شيميايي دريافت کردهايم. ما همچنين ميدانيم که عراق از طريق شرکتهاي غربي و از جمله يکي از شرکتهاي تابعه آمريکايي به توانايي توليد سلاحهاي شيميايي دست يافته است.
پاسخ دولت ريگان به اين اقدامات چه بوده است؟ دولت او در تاريخ 26 نوامبر 1983 بعد از انجام بررسيهاي لازم دستورالعملي در خصوص سياست واشنگتن منتشر کرده است. تيم امنيت ملي ريگان در اين سند خواستار افزايش همکاريهاي منطقهاي براي دفاع از تأسيسات نفتي و انجام اقداماتي براي تقويت توانمنديهاي نظامي آمريکا در خليج فارس شده است. اين سند همچنين از وزيران خارجه و دفاع آمريکا ميخواهد تدابير لازم را براي پاسخ دادن به تنشها در منطقه اتخاذ کنند. با وجود اين در سند مذکور اشارهاي به سلاحهاي شيميايي نشده است.
با اين حال، دولت ريگان در دستورالعمل سال 1984 که شرح آن در بالا آمد تصميم گرفته دست رژيم بعث عراق براي استفاده از سلاحهاي شميايي را باز بگذارد.
اما حمايتهاي دولت ريگان از جنايت شيميايي صدام به اين محدود نشد و او در سال 1988 مصوبهاي از مجلس سنا (قانون جلوگيري از نسلکشي) که خواستار تنبيه رژيم بعث عراق بابت استفاده از سلاحهاي شيميايي بود را به وتو تهديد کرده و موجبات شکست آن را فراهم آورد.
انتهاي پيام